قصه ی عشق

قصه ی عشق یعنی من و تو ما شدن...یعنی تا ابد کنار هم بودن و عاشقانه زیستن...یعنی با همه ی وجود عشق ورزیدن...یعنی من و تو با هم..

قصه ی عشق

قصه ی عشق یعنی من و تو ما شدن...یعنی تا ابد کنار هم بودن و عاشقانه زیستن...یعنی با همه ی وجود عشق ورزیدن...یعنی من و تو با هم..

چه جوری بگم دوستت دارم؟

سلام ستاره ی قشنگم،حسینم

سلام آسمون روشن دلم،حسینم

سلام همه ی وجودم..تار و پودم

سلام نازنینم..گل وجودم..حسینم

از دلم نمی نویسم که خودت خوب می دونی

چقدر دل تنگتم..از حرف دلم نمی گم چون

می دونم که می دونی چقدر دوستت دارم

عزیزم..الهی فدات بشم..دورت بگردم..

اگه همه ی گلهای دنیا رو یک جا جمع کنند

بازم کم که نثار چشمات کنم..اگه همه ی

ستاره ها رو بهم بدن بازم کم که بریزم رو

سرت..اگه همه ی واژه های قشنگ دنیا

رو بلد باشم بازم نمی دونم چطور بهت

بگم دوستت دارم..حسین؟حسینم؟

حسین جونم؟حسین خوبم؟حسین گلم؟

حسین عزیزم؟حسین نازم؟اجازه هست

که عاطفه بشه فدات؟دورت بگرده؟

اجازه هست برم رو بلند ترین ابر و فریاد

بزنم" دوستت دارم"؟..میشه برم

قربون چشمات؟..میشه طنین خوش

آهنگ صدات رو برای همیشه به من بدی؟

میشه نفس های گرمت رو ازم نگیری و دور

نکنی؟تا هیچ وقت احساس سرما نکنم؟

حسینم بگو چه جوری بگم دوست دارم؟

چه جوری خستگی هات رو در کنم؟

چرا خدا من رو پیش عزیزم نمی بره تا

وقتی خسته از کار برمیگرده بتونم بقلش

کنم..ببوسمش و بهش بگم خسته نباشی

 گل نازم..دلم واست یه کوچولو شده بود..

تا شایداین جوری یکم از خستگی هاش

 رو کم می کردم..

 

""خدایا میدونم خواستن حسینم

خیلی زیاده..و همینطور خواستن

سلامتی برای هر دومون..ولی

برای شما که کاری نداره که این

دو تا رو به این بنده ی حقیرت

هدیه کنی..خدایا کمکم کن..

من دگه طاقت دوری از گلم رو

ندارم..خدایا مگه من خدایی جز

تو دارم که از اون کمک بخوام؟

من که جز تو کسی رو ندارم تا

حسینم رو ازش بخوام..پس

صدای این حقیر رو بشنو و

حاجتش رو روا کن..الهی حسینم

رو در پناه خودت حفظ کن..آمین..""

نظرات 2 + ارسال نظر
عاطفه جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:03 ب.ظ

سلام همه زندگیم...اول خودم نظر دادم تا بگم خیلیییییی دوستت دارم عزیزم...عمرم...جونم...

حسین دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 ق.ظ

سلام شیرینم
سلام عزیز دلم
قربونت برم ببخشم که نتونستم زودتر به وبلاگمون سر بزنم و ازت تشکر کنم. الهی فدای حرفای قشنگت بشم. نمی دونی وقتی داشتم نوشته هات را می خوندم چه حالی پیدا کردم.
آرزو دارم که زودتر این دوری سر برسه و بتونیم با هم باشیم. گل قشنگم تنها آرزوم خوشبخت دیدن توه و هر سختی ای را برای رسیدن به خوشیختی تو تحمل می کنم، مگه من چی از فرهاد کوهکن کمتر دارم؟ پس منم باید برای رسیدن به شیرینم تا حد مرگ تلاش کنم ولی... اینجا فقط من نیستم! من نمی تونم با عجله کردن زندگی را بر تو سخت و غیرقابل تحمل کنم، پس اگه هنوز نتونستم حلقه غلامی ات را بر گوش کنم ببخشم.
با وجود تمام مشکلاتی که هست اطمینان دارم که به زودی همه چیز درست می شه و با آرزوم می رسم پس تمام سعیم را می کنم تا زودتر به استقبال این روز برم ولی تا اون روز ازت خواهش می کنم که مواظب خودت باش و اجازه نده هیچ یک از ناملایمات زندگی گل لبخندت را پژمرده کنه.
نازنینم، عمر و جونم، هستیم، زندگیم، دوست دارم، دوست دارم و دوست دارم.
فدات شم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد